● دیدگاه
پایگاه اجتماعی احمدینژاد کجاست؟
بهداد بردبار − این گمان که احمدینژاد نماینده طبقات محروم است رنگ باخته است. عدم حمایت عمومی از بست نشینی اعتراضی او در حرم شاه عبدالعظیم نشان داد که او چنین پایگاهی ندارد.
محمود احمدینژاد با انتشار نامهای سرگشاده خواستار برگزاری فوری و انتخابات آزاد ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، بدون مهندسی شورای نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی شده است. خود او در دو انتخابات پرمناقشه پیروز شده است. رقیبانش او را متهم به مهندسی انتخابات به نفع خود با همدستی شورای نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی میکنند. حالا این بار این خود او است که اتهامهای مشابهای را مطرح میکند و خواهان برگزاری انتخابات آزاد و فوری شده است.
عباس کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان هم در جواب، خود او را متهم میکند و با یادآوری این نکته که وی اصرار داشته نتایج انتخابات پیش از بررسی اعتراضات اعلام شود پرسیده: در آن مقطع چه کسی به دنبال مهندسی انتخابات بود؟
ظاهرا تا این جای کار مجری و ناظر انتخابات قبلی ، توافق دارند که انتخابات پیشین «مهندسی» شده است.
بحث تقلب یا مهندسی انتخابات به نفع احمدینژاد بارها توسط اصلاحطلبان مطرح شده است.
جمهوری اسلامی علاوه بر مهندسی انتخابات، روایت ما از رقابت انتخاباتی را هم مهندسی میکند. آیتالله خامنهای با گشایش سیاسی مخالف است، ولی "عدالتطلبی" را تشویق میکند. در نبود احزاب چپ یا سوسیالیست، جمعی از سیاستمداران اصولگرای نزدیک به سپاه پاسداران مدعی نمایندگی جریان عدالتطلبی شدهاند.
احمدینژاد، جلیلی و رئیسی، به عنوان افرادی سادهزیست، تلاشگر، مخالف فساد معرفی شدهاند که به دنبال اجرای عدالت اجتماعی هستند. این گروه سه رئیس جمهوری (هاشمی، خاتمی، روحانی) وزرا و مدیرانشان را به عنوان سیاستمدارانی فاسد و غیرانقلابی معرفی میکنند. از طرف دیگر، جریان عدالتطلب مبارزه با فقر و فساد را همراه با موضعگیری افراطی در برابر آزادیهای مدنی، آمریکاستیزی، اسراییلستیزی، نظامیگری، مداخلهنظامی در جنگهای منطقه، توسعه برنامه موشکی، پیشبرد برنامه هستهای، و هراس نداشتن از تحریم و فشارهای خارجی دنبال میکند.
روایت غالب این گونه است: اصلاحطلبان به دنبال اصلاحات سیاسی، آزادی مطبوعات هستند و اینها خواستههای طبقات متوسط شهری است در صورتی که تودههای فقیر خواستههای اقتصادی دارند و اصلاحات سیاسی برای آنها خواستههای تجملی است.
عملکرد احمدینژاد
در سال ۱۳۸۴احمدینژاد در قامت فردی سادهزیست و خارج از حلقهی قدرت پا به عرصهی انتخابات گذاشت. شعار عدالتطلبی او توسط ناظران و تحلیلگران به عنوان نقطه قوت او تلقی شد.
نادر حبیبی، استاد اقتصاد دانشگاه برندیس، در مقاله میراث اقتصادی احمدینژاد میگوید: «احمدینژاد وعده عدالت اقتصادی و منصفانه را داد. در مدت هشت سال ریاست جمهوری، نسبت به روسای جمهور پیشین، توجه بیشتری به عدالت اجتماعی، توزیع دوباره ثروت داشت. او سیاستهای پولی و مالی پوپولیستی را با هدف اجرای وعدههایش به اجرا گذاشت. این سیاستها فاصله درآمد را کاهش داد اما همچنین منجر به از دست رفتن نظم امور مالی و پولی شد. احمدینژاد به عنوان یک سیاستمدار با اعتماد به نفس اغلب هشدارهای منتقدان و مدافعانش را جدی نگرفت. کارشناسان بارها در مورد عواقب سیاستهای اقتصادی او هشدار داده بودند.
احمدینژاد فرماندهان سپاه و بسیج را به عنوان وزیران خود استخدام کرد. سپس دست به خصوصی سازی و فروش شرکتهای دولتی و واگذاری آنها به سازمانهای مرتبط با سپاه کرد. در نتیجه سپاه پاسداران در تمام بخشهای اقتصادی و مالی ایران فعال شد. در ابتدا احمدینژاد نسبت به اصلاحات اقتصادی بازار آزاد که توسط دولتهای پیشین اعمال می شد، بدبین بود. اما او به تدریج نگرش خود را تغییر داد و بسیاری از اصلاحات اقتصادی مشابه دولتهای پیش از خود را تکرار کرد.»
روایت بسیاری از تحلیلگران آکادمیک و روزنامه نگاران بر همین این قرار است. اصلاحات اقتصادی و سیاستهای بازار آزاد در دوران سازندگی (دولت رفسنجانی) و دوران اصلاحات (دولت خاتمی) فاصله طبقاتی را افزایش داد و موجب نارضایتی طبقات محروم از جریان اصلاحات شد. در نتیجه خیل بیکاران و طبقات محروم از احمدینژاد حمایت کردند. همچنین سعید جلیلی در انتخابات سال ۱۳۹۲ و ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۹۶، به دنبال جذب آرای همین طبقات اجتماعی بودند.
جریان عدالت طلب به توصیه آیتالله خامنهای برای مقابله با جریان اصلاحات به راه افتاد و با حمایت دستگاههای نظامی و امنیتی توانست به مدت هشت سال مدیریت قوه مجریه را در دست بگیرد. پایگاه اجتماعی احمدینژاد پایگاه اجتماعیای است که عدالتطلبی فرمایشی در صدد بسیج آن بوده است.
به ما إلقاء شد که پایگاه اجتماعی اصولگرایان عدالتخواه در میان طبقه کارگر، شهرستانها، روستاها و توده های فقیر است؛ آتچنانکه روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۵ در یادداشتی احمدینژاد را به عنوان قهرمان طبقه کارگر معرفی کرد. در گزارش روزنامه گاردین یک فروشنده قرآن در حرم شاه عبدالعظیم میگوید ما با او ارتباط برقرار میکنیم. او شبیه مردم عادی است و زندگی پر زرق و برقی ندارد.
هر چند ظواهر و وجنات احمدینژاد تا حدی شبیه به طبقه کارگر بود؛ ولی در زمانی که قدرت را به دست گرفت طبقه کارگر را سرکوب کرد. گزارشهای مستند متعددی از اعتصابات کارگری و سرکوب فعالان این حوزه موجود است.
تفاوت جریان اصلاحات و عدالتخواه
جریان اصلاحات در سال ١٣٧٦ با رای اکثریت متولد شد و سپس هنرمندان، نویسندگان، دانشجویان و تشکلها از این جریان حمایت کردند؛ ولی جریان عدالتخواه با صلاحدید آیتالله خامنه ای، با مهندسی انتخابات و دخالت دستگاههای نظامی و امنیتی شکل گرفت. این جریان هرچند مشروعیت خود را از خواستههای طبقه کارگر میگرفت؛ ولی از ابتدا دست به سرکوب اتخادیه کارگران و معلمان زد. آقای خامنهای در یک سخنرانی که اخیراً در تارنمای او منتشر شده گفته:
«بنده بارها این را در سخنرانیها، خطاب به کارگران عزیزمان گفتهام که ضدانقلابِ کشور از اول چشمش به کارگرها بود بل که بتواند جامعه کارگری را به نحوی علیه جمهوری اسلامی تحریک کند؛ از روز اوّل یعنی از همان روز پیروزی انقلاب، این حالت وجود داشت.»
احمدینژاد نتوانست پول نفت را بر سفره مردم بیاورد. سیاستهای پولی و مالی او تورم را افزایش داد و در پایان دوران ریاست جمهوری او تحریمها فشار مضاعفی به طبقات محروم وارد کرد.
این گمان که گویا احمدینژاد نماینده طبقات محروم است رنگ باخته است. عدم حمایت عمومی از بست نشینی اعتراضی او در حرم شاه عبدالعظیم نشان داد که او چنین پایگاهی ندارد.
حکومت ادعا می کند که جریان عدالتخواه میخواهد و میتواند مشکلات اقتصادی طبقات محروم را رفع کند، ولی عموم مردم میدانند گره مشکلات اقتصادی تنها با تغییرات ژرف سیاسی حل می شود.
خود احمدینژاد در نامه اخیر خود به آیت الله خامنهای خواستههایی سیاسی مطرح کرده است. او برای اجرای عدالت خواستار برگزاری انتخابات آزاد، تغییر فوری رییس دستگاه قضا و آزادی زندانیان سیاسی شده است.
در اعتراضات دی ماه و بهمن ماه طبقه کارگر در حضور پررنگی داشت و مشخص شد که افسانه حمایت طبقات محروم از نظام واقعیت ندارد.
نظرها
گشتاسب
اصلاح طلبان یه افراد سفسطه گر بدون کارآمدی مدیریت اقتصادی و اجتماعی هستند فقط با جنجال میخواهند قدرت را تصاحب کنند امکان ندارد د ریک انتخابات دموکراتیک و دموکراسی واقعی این افراد را محل بدهندبه عملکردشان نگاهی کنید حتی انتقاد پذیری و شفافیت در دوران حاکمیت را قبول نمیکنند توهین و ارعاب را برای بقا بکار میبرند حاضر نیستند منافع مردم را برسمیت بشناسند رفاه عمومی را باید خود مردم هزینه کنند نه بودجه عمومی اینها سیاستمدار نیستند برای سرگرمی یه عده مانند خودشان هستند.اینها بدتر از حکومت طاغوتی اند